به گزارش مشرق، آمریکا ناامیدانه سعی کرده است به سمت نگرانیهای استراتژیک بزرگتر مانند ظهور چین، حرکت کند. با این حال، میراث آن در خاورمیانه شبیه به یک کودک تحقیر شده مشغول دست و پا زدن است. این وضعیت واشنگتن را ناچار کرده استراتژی پیشین خود را به دست فراموشی بسپارد و یکبار دیگر متمرکز بر غرب آسیا شود و همچون سابق یک فرصت بیپایان به روسیه و بهویژه چین تقدیم کند.
در چنین شرایطی برخی رسانههای غربی با هدف توجه دادن واشنگتن به دشمن اصلی در مقالاتی درباره خطر چین و ضرباتی که واشنگتن در درگیری نظامی با پکن خواهد خورد به این موضوع پرداختهاند. در همین راستا، «نشنال اینترست» در مقالهای با عنوان «چین میتواند نیروی هوایی آمریکا را در جنگ شکست دهد.» به بررسی وضعیت تواناییهای هوایی چین و آمریکا پرداخته است.
فرهیختگان در ادامه نوشت: برای ۲۰ سال نیروی هوایی ارتش آزادیبخش خلق چین تلاش کرده تا با نیروی هوایی ایالاتمتحده برابری کند. گزارش اخیر پنتاگون به راههای مختلفی اشاره میکند که نیروی هوایی چین حداقل به یک رقیب واقعی برای نیروی هوایی آمریکا تبدیل شده است. نویسنده مقاله نشنال اینترسنت معتقد است از بسیاری جهات نیروی هوایی چین ممکن است بتواند آمریکاییها را در نبرد بر سر تایوان با تعداد زیادی هواپیمای جنگی شکست دهد.
برنامهریزان جنگ چین نهتنها تعداد هواپیماهای خود را افزایش دادهاند بلکه توان فنی خود را نیز گسترش دادهاند.
F-۲۲ Raptor و F-۳۵ آمریکایی
چین مجموعهای از هواپیماهای جنگی نسل پنجم را در برابر F-۲۲ Raptor و F-۳۵ آمریکایی ساخته است. اگر چه بسیاری از تحلیلگران فناوری استدلال میکنند که هواپیماهای جنگی نسل پنجم چین بهخوبی هواپیماهای آمریکایی نیستند اما چین نیازی ندارد هر چیزی که میسازد بینقص باشد. آنها فقط باید به اندازه کافی خوب باشند - که هستند.
دکترین قدیمی مائوئیسم «کمیت دارای کیفیت خاص خود است» در اینجا بهخوبی با این اصل قدیمی که «جغرافیا سرنوشت است» ترکیب میشود. اهداف چین اعم از شمال هند، دریاهای چین جنوبی یا شرقی یا تایوان همگی در نزدیکی سواحل چین هستند. این ارتش ایالاتمتحده است که باید نیروهای خود را در فواصل دور از سرزمین اصلی مستقر کند و برای رساندن ارتش خود به منطقه درگیری با چین، به شرکای منطقهای برای استقرار و سوختگیری تکیه کند. پکن در مقایسه با آمریکاییها از مزیتهای مشابه در میدان خانگی برخوردار است.
این واقعیت که هواپیماهای چین به اندازه هواپیماهای آمریکایی پیچیده نیستند، متاسفانه یک مزیت برای چین است. هواپیماهای آنها را میتوان با سرعت بسیار مطمئنتر، سریعتر و راحتتر از آمریکا که بتواند هواپیماهای جنگی خود را مستقر، تعمیر و جایگزین کند، تعویض کرد. برای مثال در هر سناریوی جنگی که پنتاگون اجرا میکند، تعداد کمی از F-۲۲ Raptor میتواند نبرد احتمالی با نیروهای چینی را به نفع آمریکا رقم بزند. با این حال، تعداد محدودی از این هواپیماهای جنگی وجود دارد و اگر با تعداد قابل توجهی بیشتر جنگندههای چینی مواجه شوند، درنهایت سرنگون خواهند شد. علاوهبر این، موجودی هواپیماهای جنگی رادارگریز چین از آمریکا پیشی خواهد گرفت.
درمورد F-۳۵، جایگزین مطلوب ارتش ایالاتمتحده برای ناوگان هواپیماهای جنگی نسل چهارم کهنه شده، مشکلات زیادی وجود دارد. ابتدا، چین نقشههای دقیق این هواپیمای جنگی را در اوایل سال ۲۰۰۵ و طی یک عملیات سایبری به نام Titan Rain به سرقت برد. آنها زمان کافی برای کپی کردن هواپیما و همچنین ایجاد اقدامات متقابل علیه آن داشتهاند. ثانیا، F-۳۵ تقریبا بهخوبی F-۲۲ یک جنگنده هوابههوا نیست.
دوم، F-۳۵ هواپیمای بسیار گرانتری نسبت به اکثر هواپیماهای چینی برای تولید و نگهداری است. اگر بدنههای هواپیما با سرعتی سریعتر از آنچه ظرفیت صنعتی محدود آمریکا میتواند در زمان جنگ جایگزین کند، از بین برود آن داراییها از بین رفته و آسیبپذیریهای استراتژیک در دفاع آمریکا ایجاد میشود.
به جنگ با تامینکنندگان خود میرویم؟
نویسنده مقاله در بخش دیگری به مشکل زنجیره تامین اشاره میکند و مینویسد: عدم تعادل و ناکارآمدی زنجیره تامین نظامی آمریکا را آزار میدهد. در واقع، رئیس ریتون پیمانکار دفاعی برجسته آمریکایی در تابستان سیاستگذاران ایالاتمتحده را بهخاطر خطر جنگ با چین مورد سرزنش قرار داد. دلیل آن این است که بسیاری از زنجیره تامین دفاعی آمریکا از چین میگذرد. آیا پکن به ارتش ایالات متحده اجازه میدهد درصورت درگیری بین ایالاتمتحده و چین، دسترسی آزاد به تجهیزات زمان جنگ داشته باشد؟
از طرف دیگر چین این مشکلات را ندارد. چین نهتنها برای اثبات جامعه و اقتصاد خود در برابر تحریمهای اقتصادی غرب سخت کار کرده است، بلکه روابط خود را با قدرتهای نزدیک - بهویژه روسیه - تقویت کرده است تا اطمینان حاصل کند که پایگاه صنعتیاش در برابر هرگونه درگیری با غرب دستنخورده باقی میماند. آسیبپذیریهایی برای چین وجود دارد اما درمورد خاص ناوگان هوایی عظیم چین و نزدیکی اهداف آنها به نیروهای چینی، چین میتواند اتحاد ایالاتمتحده را در جنگ هوایی بر سر تایوان شکست دهد.
برتریهای چین بر آمریکا
۱.نقاط استقرار
جنگ میان چین و آمریکا، نزدیک به خاک چین رخ خواهد داد. چین محل استقراری در نزدیکی خاک آمریکا ندارد اما این موضوع برای آمریکاییها بالعکس بوده و آنها حضوری سنگین و تاریخی در شرق آسیا داشتهاند. بهطور کلی اینکه جنگ در نزدیکی خاک چین رخ میدهد برای پکن نباید مطلوب باشد اما در یک جنگ، این نزدیکی باعث میشود چینیها به امکانات بیشتری برای پیروزی دسترسی داشته باشند.
هواگردهای آمریکایی نقاط استقرار زیادی در اطراف چین ندارند اما هواگردهای چینی در تعداد زیادی پایگاه در سراسر کشور پخش شدهاند. این تفاوت باعث میشود داراییهای هوایی آمریکا بیشتر از چین در معرض خطر نابودی و تضعیف روی زمین قرار گیرند.
چین میتواند با موجی از موشکهای بالستیک، کروز و پهپادهای انتحاری پایگاههای محدود آمریکا را درهم بکوبد. ناوهای هواپیمابر آمریکا نیز در معرض خطر مشابهی توسط انواع تسلیحات ضدکشتی قرار خواهند گرفت. اگر پایگاههای آمریکا آسیب ببینند انتقال جنگندههای جدید از خاک آمریکا یا دیگر مناطق جهان به آنها دشوار خواهد بود، درحالیکه چین کار آسانتری پیش رو دارد. همچنین اگر ناوهای هواپیمابر آمریکا با تشدید تنشها از سواحل چین دور شوند، قادر نخواهند بود از جنگندههای خود که برد مشخصی دارند، علیه خاک چین بهره گیرند.
۲.میزان استقرار
تمام داراییهای هوایی چین در خاک این کشور قرار دارند اما تمام داراییهای هوایی آمریکا در اطراف چین مستقر نشدهاند. با وجود ناوگان بزرگتر آمریکا نسبت به چین، این شکاف در استقرار به نفع چین است.
۳.سطح فناوری
آمریکا جنگندههای پیشرفتهتری نسبت به چین میسازد اما شکاف فناوری میان این دو کشور به دلیل ارتباطات پکن با مسکو کاهش یافته است. از این رو جنگندههای چینی را باید بهرهمند از فناوریهای روسی دانست.
۴.پیچیدگی کمتر
جنگندههای آمریکایی پیشرفتهتر از نمونههای در اختیار چین هستند اما به همان میزان نگهداری حساستری دارند. جنگندههای چین اما راحتتر قابل استفاده و تعمیر هستند.
۵.جنگنده ارزان در تعداد بالا
شوروی به دلیل شکاف فناوری با آمریکا در جریان جنگ سرد متوجه شد قادر به هماوردی مشابه با این کشور نیست. روسها تصمیم گرفتند جنگندههای ارزانتری را در تعداد بالا تولید کنند تا اینگونه ضعف خود را جبران کنند. چین تا پیش از این اصرار داشت تعداد زیادی جنگنده هرچند با سطح فناوری بسیار نازل را به خدمت بگیرد اما مدتی بعد روی ارتقای سطح جنگندههای خود کار کرد اما همچنان قصد دارد از ارزان بودن جنگندههای ساخت خود برای به خدمت گرفتن تعداد بیشتری هواگرد بهره گیرد.
۶.سرعت بالا در ساخت
در طول جنگ، سلاحها در زدوخوردهای صورت گرفته به سرعت آسیب دیده یا نابود میشوند. در چنین شرایطی جایگزینی تسلیحات از بین رفته اهمیت بالایی دارد. جنگندههایی که چین میسازد به دلیل ارزان بودن و پیچیدگی کمتر با سرعت بالاتری ساخته میشوند.
۷.دسترسی به حفاظت زمینی
در صورت جنگ، چینیها به تعداد بیشتری سامانه پدافند هوایی برای دفاع از فرودگاههای خود دسترسی دارد زیرا این فرودگاهها علاوهبر سامانههای پدافندی مختص خود، از سامانههای پدافند هوایی کشوری نیز بهره میگیرند اما پایگاههای آمریکا بیشتر متکی به سامانههای مختص خود هستند؛ هرچند از سامانه پدافندی کشور میزبان نیز بهرهمند میشوند.
۸.قابلیت ترکیب
به دلیل حضور چین در شرق آسیا، نیروی هوایی این کشور میتواند در ترکیب با دو شاخه دیگر نیروهای مسلح یعنی نیروی زمینی و دریایی عمل کند. آمریکا اما تنها شاهد همکاری دو شاخه هوایی و دریایی خواهد بود. نیروهای زمینی چین با تهاجم به تایوان یا خاک محل استقرار نیروهای آمریکایی، میتواند یاریکننده نیروی هوایی خود در جنگ باشد.
برتریهای آمریکا بر چین
۱.جنگندههای پیشرفتهتر
هواگردهای ساخت آمریکا همچنان پیشرفتهتر از نمونههای ساخته شده در دیگر بخشهای جهان هستند. این پیشرفته بودن در برابر جنگندههای چین بیشتر از جنگندههای فرانسه یا انگلیس، صادق است. این موضوع به آمریکا کمک میکند که با هریک جنگنده خود، به مصاف چند جنگنده دشمن برود.
۲.تعداد بالای یگانهای استقراری
آمریکا به تعداد زیادی ناو هواپیمابر دسترسی دارد که حامل چند صد جنگنده هستند. علاوهبر آن شاخه هوایی سپاه تفنگداران دریایی نیز قدرت تحرک بالایی برای استقرار در نقاط مختلف جهان دارد. این مساله به آمریکا کمک میکند بتواند تعداد زیادی جنگنده برای رویارویی با جنگندههای چین تدارک ببیند اما در آینده و با رشد خیرهکننده جنگندههای این کشور، واشنگتن کار سختی برای ایجاد توازن خواهد داشت.
۳.دسترسی به جایگزینها
ارتش آمریکا در بخش ذخیره به جنگندههای بیشتری نسبت به چین دسترسی دارد. گفته میشود ۴۴۰۰ هواگرد در پایگاه هوایی دیویس- مانتن قرار دارند که بخش قابل توجهی از آنها جنگندههایی هستند که میتوانند در صورت نیاز به چرخه خدمت بازگردند. از سوی دیگر تعداد زیادی از جنگندههای ساخت آمریکا در ارتشهای جهان خدمت میکنند که در صورت جنگ، آمریکا میتواند آنها را در شرایط اضطراری پس بگیرد.
۴.استقلال هوایی
نیروی هوایی آمریکا به لحاظ فناوری و قدرت صنعتی استقلال بالایی دارد، درحالیکه نیروی هوایی چین به میزان زیادی وابسته به روسیه است. اما با توجه به وابستگی متقابل شدید میان این دو کشور، بعید است روسها اخلالی در این مسیر ایجاد کنند؛ چه اینکه پیش از این نیز چینیها به راحتی موفق شده بودند کپیبرداری از جنگندههای روسیه را به مسکو بقبولانند.
۵.تجربه بالا
آمریکا در دهها کشور مداخله نظامی داشته که در آنها بیش از هر نیروی دیگری از نیروی هوایی استفاده شده است. تجربه عملیاتی آمریکا در به کارگیری نیروی هوایی و به کارگیری ترکیبی آن با دیگر شاخههای ارتش بسیار بالاست. چین اما مدتهاست جنگی را تجربه نکرده و مداخلات نظامی نیز نداشته است.
۶.جنگ شبکهای
آمریکاییها میتوانند با اشتراکگذاری میان تسلیحات مختلف، مانند برقراری ارتباط هوشمند، سریع و باکیفیت میان ماهوارهها، جنگندهها و رادارهای زمینی و همچنین میان خود جنگندهها، به توانمندی بسیار بزرگی برسند که چین تا حد زیادی فاقد آن است.
آمریکا و گرفتاری
آمریکا درصدد افزایش تنشها در غرب آسیا و گسترش جنگ است. ایالات متحده سالها صرف عقبنشینی از خاورمیانه و تغییر تمرکز به جاهای دیگر کرده بود و معتقد بود روسیه و چین تهدیدهای بزرگتری هستند. اما جنگ غزه، همهچیز را تغییر داد و جنگ منطقهای که کاخ سفید مدعی بود میخواهد جلوی آن را بگیرد، در حال وقوع است. بهانه جدید آمریکا انجام حمله منجر به تلفات در میان نیروهای آمریکایی حاضر در خاک اردن است. در این حمله که شامگاه یکشنبه صورت گرفته، سه عضو یگان تروریستی سنتکام کشته شدند.
روز گذشته جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا با تاکید بر اینکه تصمیم خود درباره نحوه انتقامگیری را گرفته است، ادعا کرد: «آمریکا خواهان جنگی گستردهتر در خاورمیانه نیست.» این اظهارات به نوعی فریبکارانهاند. احتمال دارد واشنگتن برای آنکه متهم به جنگافروزی نشود، این موضع را اتخاذ کرده تا پس از انجام حمله انتقامی، محور مقاومت را در انتقام متقابل در محذوریت قرار دهد. آمریکا اگر به تشدید تنشها در منطقه ادامه دهد، راهی جز افزایش نیرو در غرب آسیا نخواهد داشت. این نیروها نیز تنها در غرب آسیا مستقر نمیشوند بلکه بلافاصله پس از استقرار، در یک محیط بیثبات درگیر جنگ با محور مقاومت خواهند شد.
واشنگتن باید بداند اگر درصدد مخاصمهجویی در منطقه باشد، باید قید شرق آسیا و شرق اروپا را بزند. همانگونه که آتشافروزی سال ۱۳۹۸ به تشدید اوضاع علیه آمریکا انجامید و به وضعیت کنونی منتهی شد، هرگونه آتشافروزی دیگر در منطقه نیز میتواند به گرفتاری بیشتر واشنگتن منجر گردد. ملتهای غرب آسیا تسلیم آمریکا نمیشوند و با درپیش گرفتن سیاست مقاومت که شامل باقی ماندن در میدان در هر شرایطی است، توان واشنگتن را فرسوده کرده و به افول این کشور شدت میبخشند.
کافی است، آمریکا همچون دو دهه قبل، اشتباه کند و وارد منطقه شود. این بار دیگر طرف مقابل تنها یک کشور نیست و واشنگتن باید با مجموعهای از کشورها بجنگد. این برای آمریکا که در دوران افول خود به سر میبرد، چراغ سبز به چین و روسیه برای تاختن در میدانی بیانتهاست.